درمان دل خود از که جویم


درمان دل خود از که جویم

افسانهٔ خویش با که گویم
افسانهٔ خویش با که گویم
تخمی که نروید آن چه کارم
تخمی که نروید آن چه کارم
چیزی که نیابم آن چه جویم
چیزی که نیابم آن چه جویم
آورد فراق زردرویی
آورد فراق زردرویی
دور از رخت ای صنم به رویم
دور از رخت ای صنم به رویم
ای یوسف عصر بی رخ تو
ای یوسف عصر بی رخ تو
بیت الاحزان شدست کویم
بیت الاحزان شدست کویم
اندر ره حرص با دو همراه
اندر ره حرص با دو همراه
چون بیم و امید چند پویم
چون بیم و امید چند پویم
من تشنه بر آن لبم وگر چند
من تشنه بر آن لبم وگر چند
بر چهره همی رود دو جویم
بر چهره همی رود دو جویم
بی سنگ شدم ز فرقت آری
بی سنگ شدم ز فرقت آری
وقتست اگرنه سنگ و رویم
وقتست اگرنه سنگ و رویم